در تداول امروز، گرفتن جامه به میخ یا چیز نوک تیز دیگر و پاره شدن چون مثلثی که دو ضلع آن از اصل جدا شده و یک ضلع به جامه پیوسته باشد. در قدیم غلبکن گویا به معنی مطلق سوراخ می آمده است. و غلبه به معنی سوراخ است. غلبه کن شدن. رجوع به برهان قاطع ذیل غلبه شود
در تداول امروز، گرفتن جامه به میخ یا چیز نوک تیز دیگر و پاره شدن چون مثلثی که دو ضلع آن از اصل جدا شده و یک ضلع به جامه پیوسته باشد. در قدیم غلبکن گویا به معنی مطلق سوراخ می آمده است. و غُلبَه به معنی سوراخ است. غلبه کن شدن. رجوع به برهان قاطع ذیل غلبه شود
بزرگ شدن: امیر چنان کلان شد که همه شکار بر پشت پیل کردی. (تاریخ بیهقی). هر خردی از او شد کلان و او خود زی عقل نه خرد است و نه کلان است ناصرخسرو. بود همچون گوشتی کزوی گرفتی مار، خورد گشت از اینسان چون کلان شد مارخور لکلک بچه. سوزنی. و رجوع به کلان و دیگر ترکیبهای آن شود
بزرگ شدن: امیر چنان کلان شد که همه شکار بر پشت پیل کردی. (تاریخ بیهقی). هر خردی از او شد کلان و او خود زی عقل نه خرد است و نه کلان است ناصرخسرو. بود همچون گوشتی کزوی گرفتی مار، خورد گشت از اینسان چون کلان شد مارخور لکلک بچه. سوزنی. و رجوع به کلان و دیگر ترکیبهای آن شود
نادرست شدن. خطا روی دادن: تا لبم بر لبش غلط نشود کنم اول نشان به دندانش. ظهوری (از آنندراج). - غلط شدن راه، گم شدن و ناپیدا گشتن آن: گفتند این ریگ مرو قوی است و راه بسیار غلط میشود. (انیس الطالبین ص 216). دلم سلیم به حیرت ز کفر و دین افتاد همیشه راه شود بر سر دو راه غلط. محمدقلی بیک سلیم (از آنندراج)
نادرست شدن. خطا روی دادن: تا لبم بر لبش غلط نشود کنم اول نشان به دندانش. ظهوری (از آنندراج). - غلط شدن راه، گم شدن و ناپیدا گشتن آن: گفتند این ریگ مرو قوی است و راه بسیار غلط میشود. (انیس الطالبین ص 216). دلم سلیم به حیرت ز کفر و دین افتاد همیشه راه شود بر سر دو راه غلط. محمدقلی بیک سلیم (از آنندراج)